دلنوشته 25
سلامگلم ... الان داداشی چهار ماهشه... منم سرم شلوغتر از همیشه س... هربار میام اینجا پست میذارم به خودم و خودت قول میدم از این به بعد مرتب بیام.... ولی از طرفی حسین و از طرف دیگه تو... خیلی شیطونی میکنی ... مجبورم میکنی سرت داد بزنم... ولی بعدا شاید بهم حق بدی... از این حرفا گذشته جدیدا خیلی هوس مدرسه کردی...! مرتب و با یه لحن اروم و معصومانه بهم میگی منو ببر مسسه!! یعنی مدرسه! منم قول دادم که قشنگترین لوازم مدرسه رو واست بخرم... خودم تا مدرسه میبرمت و میارمت... اخه تو عشق منی... نمیذارم تنها باشی.... پ.ن: این پست برمیگرده به تاریخ 11مهر 92 که به دلیل شیطونیای نونو و داداشی به الان موکول شد...!