دلنوشته 21
سلام خوشتیپ من... بااینکه وقتی بهت فکر میکنم حرفی برای گفتن پیدا نمیکنم ولی بازم دوست دارم برات بنویسم...
دیروز مامان جون از سفر اومد.. مثل همیشه کلی لباسای خوشکل و شیک همراش بود... همشون هم برای تو...
راستی میدونستی اطرافیانت همیشه از عروسک بودنت میگن؟ از خوش پوشیت میگن و از ناز و ادات؟ که خیلی هم بهت میاد...
ولی من وجودتو دوست دارم.... نفستو تو خونمون دوست دارم... حتی موقعی که خوابی حتی اگر جلوم نباشی عطر بدنت تمام فضای خونه کوچیک خوشبختیمون رو پر کرده.... من و بابایی تو رو نفس میکشیم... پس همیشه برامون بخند... اگه روی ماهت، وجودت، خنده هات و بازیات نباشه نفسمون میگیره...
همیشه بخند...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی