نورنور، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

نور زندگیمون

دلنوشته 18

1390/6/2 18:43
نویسنده :
659 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح من و بابايي برديمت درمانگاه براي گرفتن قد و وزنت.. قدت 78 سانت و وزنت 10 كيلو.... وزنت از ماه قبل تغييري نكرده ولي به قدت 2 سانت اضافه شده... خدارو شكر همه چي رو به راهه و رشدت مشكلي نداره. من و بابايي كلي ذوق كرديم كه قدت بلندتر شده، راه رفتنت هم خيلي بهتر شده طوريكه از وقتي بيدار ميشي تا موقعي كه ميخواي بخوابي همش داري راه ميري!

الان هم كه دارم اين خاطره رو تايپ ميكنم كنترل تلويزيون رو گرفتي و محكم داري ميكوبي رو زمين و كلي ذوق كردي! قربون دختر شادم برم من!

دندونات هم يكي يكي دارن در ميان.. كوچولو و سفيد درست عين مرواريد. وقتي بهت ميگيم: نونو بذار دندوناتو ببينيم، دهنتو باز ميكني كه دندوناتو نشون بدي! فداي اون دهن كوچولوت برم...

كم كم ماه رمضان داره تموم ميشه و داريم از مهموني خداجون برميگرديم خونمون... ديگه بايد با افطار و سحري خدافظي كنيم و بريم صبحونه و ناهار بخوريم...

پارسال اينجور موقعي تو هنوز كوچولوي كوچولو بودي و باهامون غذا نميخوردي... از خدا ميخوام سال اينده تو هم سر سفره بشيني و با دستاي نازنين خودت غذاتو بخوري... الهي ماماني قربون اون انگشتاي كوچولوت بره.  

پ.ن1: به دليل اينكه موقع تولدت، عزيزجون ها دوتاييشون باهم كربلا بودن تولد به ايام عيد فطر موكول شد... ايشالا اگه خدا بخواد هرموقع برات جشن گرفتيم چندتا عكس از تولدت ميذارم تو وبلاگ...

پ.ن2: چون عكسهاي آپلود شده بعد از مدتي حذف ميشن من زياد تو وبلاگت عكس نميذارم و همه عكساتو تو البوم جمع ميكنم.... چون تا موقعي كه بخواي اين دلنوشته هاي ماماني رو بخوني همه عكسا از بين رفتن...

پ.ن3:همينجوري فقط خواستم بگم عاشقتم!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان امیر عباس
3 شهریور 90 23:50
فدایه قدوبالات برم عزیز خاله

خدارو شکر که همه چی روبراهه...

نازنینم دمت گرم خیلی خوشحالم کردی.


قربونت جيگرم
ممنون كه تشويقم كردي خواهر گلم
مامی امیرحسین
5 شهریور 90 8:43
نازنین جون چه خوب میکنی که دوباره داری وبلاگشو آپ میکنی...
مامی امیرحسین
5 شهریور 90 8:45
الهی قربون نور کوچولو برم....نورو که میبینم هوس میکنم زود بعد امیرحسین یه دخمل ناز بیارما!همسری میگه حالا اینیکی رو بیاردنیا بعد به فکر بعدی باش


هههههه
ايشالا اميرحسين سالم به دنيا بياد بعدش هم خدا يه دخملي ناناز از نور خوشكلتر بهتون بده...
بووووووووس
مامی امیرحسین
19 شهریور 90 8:31
نازنین جون چرا آپدیت نمیکنی مادر؟نور بزرگ بشه شاکی میشه ها!ازش عکس بذار ببینم چه شکلی شده این عروسک
مامان امیر عباس
28 شهریور 90 12:18
سلام عزیز دلم ما از سفر برگشتیم اخ که چقد دلم برایه خودت و جیگر طلا تنگ شده........... بس این بست تولدت کو....؟ما منتظریم زود باش
مامی امیرحسین
29 شهریور 90 1:36
نازنین جون وبلاگو آپ کن مادر...فردا امیرحسین میاد دنیا...اومدم بگم به یاد تو نور کوچولو هستم...