دلنوشته 11
۵ ماه دیگه تولدته ۳۰ مرداد. از حالا دارم مقدماتشو اماده میکنم.. میخوام لباسی که قراره بپوشی رو خودم برات بدوزم... مدلهای خیلی قشنگی برات پیدا کردم ... ملوس عین خودت
این روزا خیلی شیطون شدی... به همه چی دست میزنی و میخوای با تموم وسایلی که میبینی بازی کنی امروز سیم تلفونو کشیدی و تلفن محکم خورد زمین...!! فدای شیطونیات بشم عسلم.
فقط دوتا کلمه بلدی بگی که اونم (نننه.. و .. دن دن) هستن! البته دوتاییشون رو فقط وقتایی که عصبانی هستی میگی..!!
داری بزرگتر میشی؛ کنجکاوتر و شیطون تر ... عشق من و بابایی بهت هم روز به روز داره بیشتر میشه.
دیروز داشتیم ناهار میخوردیم و تو تو حال بازی میکردی که یه صدای شنیدیم....گمب!! و بعدشم صدای تو: ممممم ننننه !! گلدون رو کشیدی بودی و خورده بود زمین تو هم کلی ترسیده بودی !!!
این روزا همش مهمون داریم برای همین وقت نمیکنم ازت عکس بگیرم .... قول میدم تو نزدیک ترین فرصت با هر خاطره عکسای همون روز رو برات بذارم.
بوووووس...